خرد در شاهنامه با چاشنی احادیث قسمت پنجم
خرد در شاهنامه با چاشنی احادیث قسمت پنجم
*خردمند فروتن و بردباراست:
هرچه انسان دارای خرد بیشتری باشد زمینه تواضع و فروتنی در او بیشتر خواهد بود. فروتنی گویای خردمندی انسان است به ویژه اگر دارای قدرت حکومتی باشد، تکبررا برای خود نمی پسندد و بزرگی و توانایی را در علم و دانش می بیند نه القاب و برچسب های مقام و پست خود.
تکبر یا خود بزرگ بینی یکی از مرض های پنهانی بعضی انسان هاست که زمینه ی آن در جهل و نادانی آنان است که خود را از دیگران برتر می دانند و با این گمان خود را دانا تر می پندارند که این گرایش، زمینه ساز خودسری و نپذیرفتن پند دلسوزانه دیگران نسبت به خود را در وجودشان پدید می آورد. نادانی و بی دانشی یا نابخردی این نوع انسان ها بسیاری از گرفتاری ها، بد اندیشی ها و کژ روی ها را برای خود و دیگران فراهم می کنند. مشکل آفرینی تکبریا خودبزرگ بینی عامل مهمی برای آسیب های بزرگی در روابط اجتماعی و کاهش همدلی با دیگران می شود و خودپنداری برتر بودن نمی گذارد او درک جامعی از احساس ها و نیازهای دیگران داشته باشد؛ نمی گذارد انتقادی به گفتار و رفتارش از طرف دیگران برایش مطرح شود و با شدت خاصی در این باره جبهه گیری می کند و با شماتت دیگران آنان را از میدان به در می کند و بیشتر نشان می دهد برخوردش نابخرادنه است اگر چه خود را علامه دهر بداند. این خود بزرگ بینی تا جایی پیش می رود که همراهان و دیگران را فقط ابزاری برای انجام خواسته هایش تصور می کند و چون با کج فهمی حق را به جانب خود می داند، همیشه با اطرافیانش درگیری دارد و حلم بردباری در مقابل آنان در قاموسش جایی ندارد. رفته رفته با خود محوری، اعتمادش را در بینشان از دست می دهد.
امام علی ع : اَلتَّکَبُّرُ یَضَعُ الرَّفیعَ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل 1 ص 14): تکبر، انسان را از جایگاه رفیعش فرو می افکند
- اَلتَّکَبُّرُ یُظهِرُ الرَّذیلةَ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل 1 ص 21): خودبزرگ بینی فرومایگی انسان را آشکار می کند.
- اَلعُجبُ عُنوانُ الحِماقَةِ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل 1 ص 22): خودپسندی نشانه نادانی است
- اَلعُجبُ اَضَرُّ قَرینٍ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل 1 ص 23): بدیرین همنشین خودپسندی است.
- اَلتَّکَبُّرُ اُسُّ التَّلَفِ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل 1 ص 35): بنیان خودبزرگ بینی نابودی است.
- اَلجاهِلُ یَرفَعُ نَفسَهُ فَیَتَّضِعُ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل 1 ص 25): نادان خود را بالا می کشد ولی فرو می افتد
- اَلعاقِلُ تَضَعُ نَفسَهُ فَیَرتَفِعُ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل 1 ص 25): خردمند فروتن می شود ولی بالا می رود.
اَلتواضُعُ سُلَّمُ الشَّرَفِ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل 1 ص 35): فروتنی نردبان بزرگواری است.
آنچه که خود بزرگ بین را از این مسیر سرآب گونه رهایی می بخشد، خرد است که ابزار بسیار مهم و واقعگرایانه برای برون رفت از این دام خودنهاده است. و باید از اندیشه دیگران استفاده کند و تحمل پذیرش اشتباه های رفتاری خود را از سوی منتقدان و یارانش داشته باشد. وَ اِلاّ فَلا! این جاست که فروتنی نجات بخش انسان خود محور یا "خودسر" می شود. حال به گوشه ای ازاین جهالت پنهان در ذاتمان اشاره دیگری داشته باشیم تا شاید تکبر را در خود بتوانیم اندکی سرکوب کنیم:
ضرب المثلی قدیمی است که به انسان بیچاره ی پر از باد و اِفاده که خود را در پندار خودشیفتگی یا خود بزرگ بینی گرفتار کرده، می خورد؛ از قدیم گفته اند:«شِپِشِه دَورِ سَرِشِه به خیالش لشگرشِه/ شاخِ بُز بَرکَمَرشِه به خیالش خَنجَرشِه» شاخ را خنجر و شپش را لشگر می پندارد!
خود بزرگ بینی یا تکبّر، انسان را بزرگ نمی کند. فروتنی و تواضع که پشتوانه ی خردمندی را با خود دارد، انسان را در چشم دیگران برتر و بزرگ می کند:
بزرگی به خردمندی و نیکو منِشی است نه به داشتن جایگاه رفیع و بلند. آب همان آب است چه در فواره باشد یا در برکه. برکه در حال آرامش؛ و فواره در حال فروریزش؛ چنین بزرگی خود پنداری هیچ بار مثبتی برای انسان نمی آفریند:
کسی کز بزرگی زند داستان = نباشد خردمند همداستان
دگر گفت کان کو ز راه گزند = بگردد بزرگست و هم ارجمند
بزرگ آن کسی کو به گفتار راست = زبان را بیاراست و کژی نخواست
به پاداش نیکی بیابی بهشت = بزرگ آنک او تخم نیکی بکشت
فروتر بود هرکه دارد خرد = سپهرش همی در خرد پرورد
- التَّواضُعُ یَرفَعُ الوَضیعَ: (غررالحکم ترجمه انصاری فصل1 ص 14): فروتنی انسان پایین دست را بالا می برد.
- التَّواضُعُ ثَمَرَةُالعِلمِ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل1 ص 14): فروتنی بهره ی دانش است.
- التَّواضُعُ عُنوانُ النُّبُل(غررالحکم ترجمه انصاری فصل1 ص 18): فروتنی نشانه شرف و نجابت است.
- التَّواضُعُ یَنشُرُالفَضیلَةَ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل1 ص 21): فروتنی بزرگی را گسترده می کند.
- کَفیٰ بِالتَّواضُعِ شَرفاً(غررالحکم ترجمه انصاری فصل65 ص 557): برای شرافت و بزرگی انسان همان افتادگی و فروتنی بس است.
- کَما تَتَواضَعُ تُعَظَّمُ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل68 ص 571): هرگونه فروتن باشی همانگونه بزرگ شمرده شوی.
- وَجیهُ النّاسِ مَن تَواضَعَ مَعَ رَفعَةٍ و ذَلَّ مَعَ مَنَعَةٍ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل83 ص 781): انسان آبرومند آن است كه با جایگاه رفیع و بلند، فروتن باشد و در حال بزرگى، كوچكى نمايد
فروتن بود شه که دانا بود = به دانش بزرگ و توانا بود
کسی کو فروتن تر و رادتر = دل دوستانش بدو شادتر
در بیانی بلند از رسول الله ص که به همین خاطر چند خصلت انسان خردمند را یکجا در این بحث می آورده: صِفَةُ العاقِلِ أن يَحلُمَ عَمَّن جَهِلَ عَلَيهِ؛ وَ يَتَجاوَزَ عَمَّن ظَلَمَهُ؛ وَ يَتَواضَعَ لِمَن هُوَ دونَهُ؛ وَ يُسابِقَ مَن فَوقَهُ في طَلَبِ البِرِّ؛ وَ إذا أرادَ أن يَتَكَلَّمَ تَدَبَّرَ فَإِن كانَ خَيرًا تَكَلَّمَ فَغَنِمَ؛ وَ إن كانَ شَرًّا سَكَتَ فَسَلِمَ؛ وَ إذا عَرَضَت لَهُ فِتنَةٌ استَعصَمَ بِاللّهِ وَأمسَكَ يَدَهُ وَ لِسانَهُ؛ وَ إذا رَأى فَضيلَةً انتَهَزَ بِها؛ لا يُفارِقُهُ الحَياءُ؛ وَلا يَبدُو مِنهُ الحِرصُ؛ فَتِلكَ عَشرُ خِصالٍ يُعرَفُ بِهَا العاقِلُ: ويژگى خردمند، آن است كه در برابرناآگاهی نادانِ برضد خود، بردبارى مى كند؛ از آن كه بر او ستم كرده، مى گذرد؛ نسبت به زيردستان، فروتنى مى نمايد؛ با بالادستان، بر خوبى کردن، رقابت مى ورزد؛ هر گاه خواست سخن بگويد، مى انديشد تا اگر سخنش بهتر بود بر زبان آورَد و بهره رساند و اگر بدتر بود، سكوت كند و سالم بماند؛ اگر لغزشگاهى برايش پيش آمد از خداوند، سلامت مى طلبد و دست و زبان خود را نگه مى دارد؛ اگر فضيلتى ديد با شتاب از آن بهره مى گيرد؛ شرم و حيا از او جدا نمى شود و آزمندى از او آشكار نمى گردد. اينها ويژگى هاى دهگانه اى هستند كه خردمند ، با آنها شناخته مى شود.
بردباری یعنی تحمل ناهنجاری ها و خطاکاری دیگران و خود را به تغافل زدن یا نادیده گرفتن بدرفتاری و بدگفتاری آنان:
امام علی ع: حلم و بردباری را خردمندی کامل می داند: الحِلم ُ تَمامُ العَقلِ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل1 ص 35).
- اِنَّمَا الحَليمُ مَن اِذا أُوذِيَ صَبَرَ وَ اِذا ظُلِمَ غَفَرَ(غررالحكم ترجمه انصاری فصل 15ص300): در حقيقت بردبار كسى است كه اگر اذيّت و آزار بيند، صبر كند و هنگامى كه بر او ستم شود، ببخشد و درگذرد. امام على ع در نامهاى به كارگزار خود، حارث هَمدانى مىفرمايد:
وَاكظِمِ الْغَيظَ وَ تَجَاوَزعِندَ الْمَقدَرَةِ وَ احلُم عِندَ الغَضَبِ وَاصفَح مَعَ الدَّولَةِ تَكُن لَكَ الْعَاقِبَةُ: (نهجالبلاغهى صبحى صالح، خطبهى 69ص459): خشمت را فرو نشان؛ وقتى داراى قدرتى، گذشت كن؛ هنگام غضب، حليم و بُردبار باش و در حكومتدارى با گذشت رفتار کن و از دیگران درگذرتا آينده وعاقبتِ خوبى داشته باشى.
- رَأسُ العَقلِ التَّوَدُّدُ اِلَی النّاسِ؛ رَأسُ الجَهلِ مُعاداتُ النّاسِ(غررالحکم ترجمه ی انصاری فصل 34 ص 412): اوج خردمندی دوستی با مردم و اوج نادانی درگیری با مردم است
- ثَمَرَةُ العَقلِ مُداراةُ النّاسِ(غررالحکم ترجمه ی انصاری فصل 23 ص 360): میوه ی خردمندی سازش با مردم است.
- بِالرِّفقِ تُدرَکُ المَقاصِدُ(غررالحکم ترجمه ی انصاری فصل 18 ص 332): اهداف، با نرمی و مردم داری به دست می آید.
- بِالکَظمِ یَکونُ الحِلمِ(غررالحکم ترجمه ی انصاری فصل 18 ص 331): بردباری، فروخوردن خشم است.
- بِالحِلمِ تَکثُرُالأنصارُ(غررالحکم ترجمه ی انصاری فصل 18 ص 329): با برباری، یارانتان بیشتر می شود.
- اَبلَغُ ما تَستَدَرُّ بِهِ الرَّحمَةَ أن تُضمِرَ لِجَمیعِ النّاسِ الرَّحمَةَ (غررالحکم ترجمه ی انصاری فصل 8 ص212): رساترین چیزی باعث بارش مهر و رحمت خدا بر تو می گردد این است که بخواهی با همه ی مردم مهربان باشی.
- اَعدَلُ السّیرَةِ أن تُعامِلُ النّاسَ بِما تُحِبُّ أن یُعامِلوکَ بِهِ (غررالحکم ترجمه ی انصاری فصل 8 ص 195): بهترین روش دادگری آن است که طوری با دیگران رفتار کنی که دوست داری دیگران با تو رفتارکنند.
بدو گفت شو دور باش از گناه = جهان را همه چون تن خویش خواه
به آن چیز کانت نباشد پسند = تن دوست و دشمن بدان در مبند
هر آن چيز كانت نيايد پسند = دل دوست و دشمن برآن بر مبند
- اِحتَمِل ما يَمُرُّعَلَيكَ فَاِنَّ الإحتِمالَ سِترُ الْعُيوبِ وَ اِنَّ الْعاقِلَ نِصفُهُ إحتِمالٌ وَ نِصفُهُ تَغافُلٌ(غررالحکم ترجمه انصاری فصل 2 ص 117): آنچه بر تو مى گذرد در برابرش بردبار باش زيرا بردبارى زشتی ها را مى پوشاند. به راستى خردمند نيمى ازعقلش، بردبارى و نيمه ی ديگرش خرد اوست که بدی های دیگران را نادیده بگیرد.
سر مردمی بردباری بود = چو تندی کند تن به خواری بود
سر مردمی بردباری بود = سبک سر همیشه بخواری بود
بپرسید دیگر که در زیستن= چه سازی که کمتر بود رنج تن؟
چنین داد پاسخ که گر با خرد = دلش بردبارست و رامش برد
ببخشد گنه چون شود کامکار = نباشد سرش تیز و نابردبار
همه بردباری کن و راستی = جدا کن ز دل کژی و کاستی
نگر تا نباشی به جز بردبار = که تندی نه خوب آید از شهریار
تصویری از خرداد ماه 1390 - زندگینامه علمی: