12- " عبرت نگرفتن از انقراض امتهاى پيشين " ازعوامل سقوط فرادستان از فرودستان – 8
12- " عبرت نگرفتن از انقراض امتهاى پيشين " ازعوامل سقوط فرادستان از فرودستان – 8
2 - زمان پند گرفتن
اگر يك جامعه بخواهد زنده و پايدار باشد، بايد در وقت مناسب، اقدام به پند پذیری و تجدید نظر در کارهای سقوط آور خود بنماید؛ نه مثل محمدرضا پهلوی که بعد از سال ها، آتش زیر خاکستر و اندک زمانی که سقوطش را با "مرگ بر شاه" ملت به چشم دید، گفت: «من صدای انقلاب شما را شنیدم». دیگر دیر شده بود. وقتی مرحوم مصدق را محاکمه می کردند، باید به فکر سقوط خود می افتاد و پیش گیری می کرد. اگر می گویید آن زمان زود بود، باید وقتی با امام خمینی خود را درگیر کرد و خیزش ملت را دید به فکر شنیدن صدای انقلاب می افتاد. یا اگر می گویید باز هم زود بود، باید وقتی مرحوم مهندس بازرگان را محاکمه می کردند و او در دادگاه شاهی، خطاب به قاضی دادگاه نظامی گفت: «ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته ایم. ما از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتریها بگویند.» (کتاب مدافعات در دادگاه غیرصالح تجدید نظر نظامی، انتشارات مدرس) او می توانست بفهمد ولي نگذاشتند آن زنداني درون اوهام و خيال پردازي هاي خود، به اين نکته پي ببرد.
چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست / سخن شناس نهای، جان من خطا این جاست (حافظ)
«مباش غرّه به گفتار مادح طمّاع / که دام مکر نهاد از برای صید، نصیب
امیر ظالم و جاهل که خون خلق خورد/ چگونه عالم عادل شود به قول خطیب» (سعدی قطعات مواعظ بوستان)
اگر بيمار پيش از آن که مريضي اش به معضل سختي برايش تبديل شود به معالجه اقدام کند، مي تواند از مريضي کُشنده اش نجات پيدا کند در غير اين صورت بهتر است، منتظر باشد تا پارچه ي سفيد کفن بر اندامش زيبنده گردد.
«امام علی(ع): خَيرُ مَا جَرَّبتَ مَا وَعَظَكَ؛ بادِرِ الفُرصَةَ قَبلَ أن تَکونَ غُصَّةً: (نهج البلاغه صبحی صالح نامه ی 31 ص 402 ) بهترین تجربه آن است که به تو پند دهد؛ فرصت را غنیمت دان پیش از آن که(با از دست دادنش) مایه اندوه و افسوست گردد.
وقت دریاب به هر کار که سودی نکند/ "نوش داروکه پس مرگ به سهراب" دهند(حکمت نامه پارسیان ص 562)
اگر مردم یک منطقه دیدند از دامنه ی کوه، سیل در حال آمدن است باید اقدام به نجات خود نمایند نه وقتی که سیل از سیل برگردان به سرزد و محل مسکونی را فرا گرفت. در چنین وقتی سیل اورا با هرچه دارد راهی و رهسپار دیار نیستی خواهد کرد.
پدرم حکایتی را از یک جریان واقعی نقل می کرد که در سال 1345 برادرم محمد آقا، نزد سرگردی به نام شام بیاتی کار می کرد در منطقه لواسانات ویلایی داشت و در دهنه ی دره ای مشغول پل زدن بود. به سرگرد گفتم اگر سیل بیاید این پل را خراب و به دیوار باغ شما خسارت می رساند. بهتر است آن را بلند تر بسازید تا آب از زیر آن عبور کند. گوش نکرد و پس از شش ماه که به آنجا رفتم دیدم سیل پل را خراب و دیوار باغ اورا سرنگون کرده است. او گفت، ما به حرف شما گوش نکردیم و همان شد که پیش بینی کرده بودی!
«علاج واقعه، پیش از وقوع بايد كرد / دريغ سود ندارد چو رفت كار از دست
به روزگار سلامت، سلاح جنگ بساز/ وگرنه سیل چو بگرفت، سد نشاید بست»
«به سکندر نه ملک ماند و نه مال / به فریدون نه تاج ماند ونه تخت
پیش از آن کن حساب خود که ترا / دیگری در حساب گیرد سخت» (سعدی قطعات مواعظ بوستان)
وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُم وَأَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ: (زُمَر/54)و به سوی پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید پیش از آن که عذاب به سراغتان آید سپس یاری نمی شوید.
بنابراین: به تعبير حضرت اميرعليه السلام باید "در ايام جوانى"از گذشتگان تجربه هایی آموخت و به کار بست و الاّ دوران پیری دیگرزمان گذشته: لَم یَمهَدوا فی سَلامةِ الأبدانِ وَلم یَعتَبِروا فی أُنُفِ الأوانِ: (نهج البلاغه صبحی صالح خ 83 ص 110؛ نهج البلاغه فیض الاسلام خ 82 ص 189) در وقت سلامت توشه اى نيندوختند و در عنفوان جوانى عبرت نگرفتند.
پس باید، فرصت ها را غنيمت شمُرد، نه وقتى كه ديگر "دیر" شده و زمان از دست رفت. در دوران پیری و از دست دادن قدرت، پند گرفتن از پيشينيان چه سود؟: فَهَل ينتظرُ أهلُ بَضاضَةِ الشَّبابِ إلاّ حَوانِيَ الْهَرَمِ؟: (نهج البلاغه صبحی صالح خ 83 ص 110؛ نهج البلاغه فیض الاسلام خ 82 ص 189) آیا کسی که در ایام جوانی ست جزناتوانی پیری را انتظاری ست؟
«چه خوش گفت با كودك آموزگار/ كه كارى نكرديم و شد روزگار
دريغا كه مشغول باطل شديم / زحق دور مانديم غافل شديم
نشاط جوانى ز پيران مجوى / كه آب روان باز نايد به جوى
جوانا! ره طاعت امروز گير/ كه فردا جوانى نيايد ز پير» (کلیات سعدی بوستان ص 380)
2 - زمان پند گرفتن
اگر يك جامعه بخواهد زنده و پايدار باشد، بايد در وقت مناسب، اقدام به پند پذیری و تجدید نظر در کارهای سقوط آور خود بنماید؛ نه مثل محمدرضا پهلوی که بعد از سال ها، آتش زیر خاکستر و اندک زمانی که سقوطش را با "مرگ بر شاه" ملت به چشم دید، گفت: «من صدای انقلاب شما را شنیدم». دیگر دیر شده بود. وقتی مرحوم مصدق را محاکمه می کردند، باید به فکر سقوط خود می افتاد و پیش گیری می کرد. اگر می گویید آن زمان زود بود، باید وقتی با امام خمینی خود را درگیر کرد و خیزش ملت را دید به فکر شنیدن صدای انقلاب می افتاد. یا اگر می گویید باز هم زود بود، باید وقتی مرحوم مهندس بازرگان را محاکمه می کردند و او در دادگاه شاهی، خطاب به قاضی دادگاه نظامی گفت: «ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته ایم. ما از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتریها بگویند.» (کتاب مدافعات در دادگاه غیرصالح تجدید نظر نظامی، انتشارات مدرس) او می توانست بفهمد ولي نگذاشتند آن زنداني درون اوهام و خيال پردازي هاي خود، به اين نکته پي ببرد.
چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست / سخن شناس نهای، جان من خطا این جاست (حافظ)
«مباش غرّه به گفتار مادح طمّاع / که دام مکر نهاد از برای صید، نصیب
امیر ظالم و جاهل که خون خلق خورد/ چگونه عالم عادل شود به قول خطیب» (سعدی قطعات مواعظ بوستان)
اگر بيمار پيش از آن که مريضي اش به معضل سختي برايش تبديل شود به معالجه اقدام کند، مي تواند از مريضي کُشنده اش نجات پيدا کند در غير اين صورت بهتر است، منتظر باشد تا پارچه ي سفيد کفن بر اندامش زيبنده گردد.
«امام علی(ع): خَيرُ مَا جَرَّبتَ مَا وَعَظَكَ؛ بادِرِ الفُرصَةَ قَبلَ أن تَکونَ غُصَّةً: (نهج البلاغه صبحی صالح نامه ی 31 ص 402 ) بهترین تجربه آن است که به تو پند دهد؛ فرصت را غنیمت دان پیش از آن که(با از دست دادنش) مایه اندوه و افسوست گردد.
وقت دریاب به هر کار که سودی نکند/ "نوش داروکه پس مرگ به سهراب" دهند(حکمت نامه پارسیان ص 562)
اگر مردم یک منطقه دیدند از دامنه ی کوه، سیل در حال آمدن است باید اقدام به نجات خود نمایند نه وقتی که سیل از سیل برگردان به سرزد و محل مسکونی را فرا گرفت. در چنین وقتی سیل اورا با هرچه دارد راهی و رهسپار دیار نیستی خواهد کرد.
پدرم حکایتی را از یک جریان واقعی نقل می کرد که در سال 1345 برادرم محمد آقا، نزد سرگردی به نام شام بیاتی کار می کرد در منطقه لواسانات ویلایی داشت و در دهنه ی دره ای مشغول پل زدن بود. به سرگرد گفتم اگر سیل بیاید این پل را خراب و به دیوار باغ شما خسارت می رساند. بهتر است آن را بلند تر بسازید تا آب از زیر آن عبور کند. گوش نکرد و پس از شش ماه که به آنجا رفتم دیدم سیل پل را خراب و دیوار باغ اورا سرنگون کرده است. او گفت، ما به حرف شما گوش نکردیم و همان شد که پیش بینی کرده بودی!
«علاج واقعه، پیش از وقوع بايد كرد / دريغ سود ندارد چو رفت كار از دست
به روزگار سلامت، سلاح جنگ بساز/ وگرنه سیل چو بگرفت، سد نشاید بست»
«به سکندر نه ملک ماند و نه مال / به فریدون نه تاج ماند ونه تخت
پیش از آن کن حساب خود که ترا / دیگری در حساب گیرد سخت» (سعدی قطعات مواعظ بوستان)
وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُم وَأَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ: (زُمَر/54)و به سوی پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید پیش از آن که عذاب به سراغتان آید سپس یاری نمی شوید.
بنابراین: به تعبير حضرت اميرعليه السلام باید "در ايام جوانى"از گذشتگان تجربه هایی آموخت و به کار بست و الاّ دوران پیری دیگرزمان گذشته: لَم یَمهَدوا فی سَلامةِ الأبدانِ وَلم یَعتَبِروا فی أُنُفِ الأوانِ: (نهج البلاغه صبحی صالح خ 83 ص 110؛ نهج البلاغه فیض الاسلام خ 82 ص 189) در وقت سلامت توشه اى نيندوختند و در عنفوان جوانى عبرت نگرفتند.
پس باید، فرصت ها را غنيمت شمُرد، نه وقتى كه ديگر "دیر" شده و زمان از دست رفت. در دوران پیری و از دست دادن قدرت، پند گرفتن از پيشينيان چه سود؟: فَهَل ينتظرُ أهلُ بَضاضَةِ الشَّبابِ إلاّ حَوانِيَ الْهَرَمِ؟: (نهج البلاغه صبحی صالح خ 83 ص 110؛ نهج البلاغه فیض الاسلام خ 82 ص 189) آیا کسی که در ایام جوانی ست جزناتوانی پیری را انتظاری ست؟
«چه خوش گفت با كودك آموزگار/ كه كارى نكرديم و شد روزگار
دريغا كه مشغول باطل شديم / زحق دور مانديم غافل شديم
نشاط جوانى ز پيران مجوى / كه آب روان باز نايد به جوى
جوانا! ره طاعت امروز گير/ كه فردا جوانى نيايد ز پير» (کلیات سعدی بوستان ص 380)
+ نوشته شده در سه شنبه سوم دی ۱۳۹۲ ساعت 22:57 توسط نصــــرت الله جـــــمالي
|
تصویری از خرداد ماه 1390 - زندگینامه علمی: