6- "برخورد ناشايسته" ازعوامل سقوط فرادستان از فرودستان-3
6- "برخورد ناشايسته" ازعوامل سقوط فرادستان از فرودستان-3
قرآن در چند مرحله، آيه ی"خَفضِ جِناح" را كه كنايه از برخورد خوش و فروتنى با مردم است به انسانى تذكر مى دهد كه (در مهربانى، گذشت وتحمل آزار مخالفان، انسانی به او نمی رسد؛) كسى مانند او نيست. به پيامبرى كه "وَما أرسَلناکَ الاّ رَحمَةً لِلعالَمين"است(انبیا/107)، مى فرمايد: "... وَاخفِض جَناحَكَ لِلمُؤمنين" (حجر/88): بال هاى خود را براى مؤمنان پايين آور.
پرندگان بال دارند و پرنده هنگامى كه مى خواهد فرزندان خود را از گزند حوادث در امان دارد براى حيات و بقاى آن ها بال خود را باز مى كند؛ بر روى آنان مى گستراند و فرود مى آورد. مردم جامعه ی پيامبراينگونه تحت پوشش رحمت آن حضرت بودند، تا توانست از افرادى همچون ابوسفيان ها و وحشى هايى كه حتى قاتل عموى دلاور او بودند، بگذرد.
در اينجا كه قرآن مى گويد: "مؤمنين"، منظورمؤمنان با همه ی ویژگی های ايمانى نيست. بلكه آن مؤمنانى است كه با هم جنگ و قتال نيز مى كنند و... يعنى عامه مردم مسلمان جامعه ، درست همان آيه ی "إنَّمَاالمُؤ مِنونَ إخوَةٌ" به طور يقين آن مؤمنان، از مردم مسلمان جامعه ما (حتى از بسيارى از مخالفان ما) بهتر نبوده اند، و الاّ اگر انسان مؤمن به تمام معنا یا حقیقی باشد، با ديگران ستيزه جويى نمى كند در ترور شخصيت ديگران و مخالفان انديشه ی خود بر نمى آيد، با گويندگان لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، على ولى الله و منتظران ظهور حضرت حجة عجل الله تعالى فرجه الشريف دشمنى نمى كند. همچنين قرآن تأكيد بر "صَفح" و"گذشت" مى نمايد. صفح يعنى : با حلم و چشم پوشى از مخالفان گذشتن و اعراض كردن )در ذيل آيه 85 سوره حجر، تفسير جوامع الجامع طبرسى؛ اعراض نه روى گردانى كينه توزانه بلكه گذشت واغماض بدون حقد و كينه. روش امام صادق در برخورد با يك شرابخوار را ملاحظه فرماييد و بيانديشيد اگر ما بوديم با او چگونه رفتار مى كرديم: «فردى به نام شقرانى كه به خاطر آزادى يكى از اجدادش توسط رسول خدا به او مولاى رسول الله مى گفتند براى گرفتن هدايا در زمان منصور دوانيقى آمده بود. فرد سرشناسى را پيدا نمى كرد تا واسطه قرار دهد كه وجهى دريافت نمايد. ناگهان امام صادق را دید و گفت: فدايت شوم ، من برده ی شمايم . امام با او گرم گرفت! او حاجت خود را ذكر كرد؛ امام براى او دريافت كرد و هنگامى كه به او مى پرداخت فرمود: "انجام عمل خير از هر كسى خوب است و از شما بهتر و كار بد از هر كس كه باشد زشت است و از شما به واسطه انتسابتان به خاندان رسالت بدتر» (بحار ج 47 ص 350 - 349 مؤ سسه الوفاء بيروت ) "فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَميلَ": اعراض با حلم و چشم پوشى ، آنهم با صفت جميل ، "از آنان با زيبايى تمام بگذر". به عبارت بهتر: رفتارت با اين مخالفان طورى باشد كه زيبايى داشته باشد.روحِ "صفح "، زيباست با "جمیل" زيباتر مى شود. زيبايى را ديگران ستایش و تمجيد مى كنند، حتى مخالفان ازانسان به به نیکی یاد می کنند. فرمان خداوند بر "صفح جميل"، براى ريا نيست؛ براى دلگرم كردن مردم و تمايل آنان به طرف اسلام است . خداوند به جاى "صفح" مى توانست بفرمايد "اعراض" ولى آن کجا و این کجا؟ مفهوم صَفح بوی دل انگیزو جذاب عطر را به همراه دارد ولی "اعراض" گرد و غبار با خود دارد؛ فضای "غبارآگین" کجا و فضای عطرآگین کجا؟ "صفح جميل" که جای خود دارد. "کجا دانند حال ما سبک بالان ساحل ها".
به نظر ما، منش و رفتار در دوران بعثت و بعد از آن را نبايد دو گانه گرفت و - نعوذ بالله - بگوييم موقعيت فرق مى كرده و پيامبر در آن زمان در ضعف بوده است و... ؛ براى پيامبرى كه اجازه دارد در نظام تكوين تصرف كند، اين امكان وجود داشت كه بدون ذره اى رنج ، تمام مخالفان را از سر راه بر دارد و نظام اسلامى را پديد آورد، ولى نمى خواست از اين طريق وارد شود. اين نوع سخنان ناهنجار درباره پيامبران از عدم شناخت انسان نسبت به منجيان خدايى مردم ناشی می شود. حال به فرض هم که رفتار پیامبر در دوره بعثت و زمان هجرت با هم تفاوت داشته باشد، نبايد گمان كنيم: ما، اكنون در دوره مدينه اى آن حضرت زندگى مى كنيم . جهان امروز، مانند چند قبيله در كنار هم؛ يا - به اصطلاح - همانند يك دهكده است . هر چه در كشور از قدرت و استحكام برخوردار باشيم به يقين در سال هاى اول بعثت پيامبر زندگى مى كنيم. اقتدار پيامبر تا اندازه اى در بنى هاشم و فرزندان عبدالمطلب وجود دارد؛آنهم نه همه ی فرزندان عبدالمطلب. از اينها گذشته: ما مأمور به نشر و تبليغ اسلام هستيم. اين وظيفه با خشونت و بر خورد نادرست سازگارى ندارد. روش ما به جای روش جذب دیگران به اسلام، مانند کسی ست که در میدان مبارزه با دیگران قرار دارد ولی به جای این که راه چاره یا راه گریز پیدا کند؛ در آن میان دودستی بر سر و صورت خود می زند. به جای این که بر قدرت تبلیغی خود بیافزاید، بر ناتوانی خود کمک می کند! وقتی انسان با برخورد ناشایست، کاری کرد که خانواده اش از او گریزان شدند و با او هم پیمان نگشتند، خانه را از اوپس خواهند گرفت و خانه نیز می شود جولانگاه مخالفان او که پیش تر فقط بیرون خانه بوده اند. درست همان که بر سر کلیساییان درآمد. چرا افرادی که مست قدرت شده اند به این نکته توجه ندارند.
بنابراين با توجه به وضعيت كنونى دنيا و اندك بودن ما در مقابل كثرت دشمنان كينه توز، نه تنها تمسك به اين آيات ، نابجا و گزاف نيست بلكه هنوز به مرحله و زمانى نرسيده ايم كه "وَاغلُظ عَلَيهِم"( آیه ی73 سوره توبه و آیه ی 9 تحریم) را ملاك رفتار خود با غير بگيريم تا چه برسد به خودى ها و مردم خودمان كه قدرت را به ما واگذار كرده اند.
برداشت ما اين است كه اگر - به فرض- در آن مرحله (يعنى زمان قدرت پيامبر در مدينه ) رسيده بوديم، مى بايست دوران ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى عليه آغاز مى شد. لذا بايد در برخورد با مردم و دگرانديشان (ولو به ظاهر مسلمان!) رفتارى غير از اين داشته باشيم و حتى در برخورد با هم دهكده اى هايمان نيز بايد تجديد نظر كنيم.
قرآن در چند مرحله، آيه ی"خَفضِ جِناح" را كه كنايه از برخورد خوش و فروتنى با مردم است به انسانى تذكر مى دهد كه (در مهربانى، گذشت وتحمل آزار مخالفان، انسانی به او نمی رسد؛) كسى مانند او نيست. به پيامبرى كه "وَما أرسَلناکَ الاّ رَحمَةً لِلعالَمين"است(انبیا/107)، مى فرمايد: "... وَاخفِض جَناحَكَ لِلمُؤمنين" (حجر/88): بال هاى خود را براى مؤمنان پايين آور.
پرندگان بال دارند و پرنده هنگامى كه مى خواهد فرزندان خود را از گزند حوادث در امان دارد براى حيات و بقاى آن ها بال خود را باز مى كند؛ بر روى آنان مى گستراند و فرود مى آورد. مردم جامعه ی پيامبراينگونه تحت پوشش رحمت آن حضرت بودند، تا توانست از افرادى همچون ابوسفيان ها و وحشى هايى كه حتى قاتل عموى دلاور او بودند، بگذرد.
در اينجا كه قرآن مى گويد: "مؤمنين"، منظورمؤمنان با همه ی ویژگی های ايمانى نيست. بلكه آن مؤمنانى است كه با هم جنگ و قتال نيز مى كنند و... يعنى عامه مردم مسلمان جامعه ، درست همان آيه ی "إنَّمَاالمُؤ مِنونَ إخوَةٌ" به طور يقين آن مؤمنان، از مردم مسلمان جامعه ما (حتى از بسيارى از مخالفان ما) بهتر نبوده اند، و الاّ اگر انسان مؤمن به تمام معنا یا حقیقی باشد، با ديگران ستيزه جويى نمى كند در ترور شخصيت ديگران و مخالفان انديشه ی خود بر نمى آيد، با گويندگان لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، على ولى الله و منتظران ظهور حضرت حجة عجل الله تعالى فرجه الشريف دشمنى نمى كند. همچنين قرآن تأكيد بر "صَفح" و"گذشت" مى نمايد. صفح يعنى : با حلم و چشم پوشى از مخالفان گذشتن و اعراض كردن )در ذيل آيه 85 سوره حجر، تفسير جوامع الجامع طبرسى؛ اعراض نه روى گردانى كينه توزانه بلكه گذشت واغماض بدون حقد و كينه. روش امام صادق در برخورد با يك شرابخوار را ملاحظه فرماييد و بيانديشيد اگر ما بوديم با او چگونه رفتار مى كرديم: «فردى به نام شقرانى كه به خاطر آزادى يكى از اجدادش توسط رسول خدا به او مولاى رسول الله مى گفتند براى گرفتن هدايا در زمان منصور دوانيقى آمده بود. فرد سرشناسى را پيدا نمى كرد تا واسطه قرار دهد كه وجهى دريافت نمايد. ناگهان امام صادق را دید و گفت: فدايت شوم ، من برده ی شمايم . امام با او گرم گرفت! او حاجت خود را ذكر كرد؛ امام براى او دريافت كرد و هنگامى كه به او مى پرداخت فرمود: "انجام عمل خير از هر كسى خوب است و از شما بهتر و كار بد از هر كس كه باشد زشت است و از شما به واسطه انتسابتان به خاندان رسالت بدتر» (بحار ج 47 ص 350 - 349 مؤ سسه الوفاء بيروت ) "فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَميلَ": اعراض با حلم و چشم پوشى ، آنهم با صفت جميل ، "از آنان با زيبايى تمام بگذر". به عبارت بهتر: رفتارت با اين مخالفان طورى باشد كه زيبايى داشته باشد.روحِ "صفح "، زيباست با "جمیل" زيباتر مى شود. زيبايى را ديگران ستایش و تمجيد مى كنند، حتى مخالفان ازانسان به به نیکی یاد می کنند. فرمان خداوند بر "صفح جميل"، براى ريا نيست؛ براى دلگرم كردن مردم و تمايل آنان به طرف اسلام است . خداوند به جاى "صفح" مى توانست بفرمايد "اعراض" ولى آن کجا و این کجا؟ مفهوم صَفح بوی دل انگیزو جذاب عطر را به همراه دارد ولی "اعراض" گرد و غبار با خود دارد؛ فضای "غبارآگین" کجا و فضای عطرآگین کجا؟ "صفح جميل" که جای خود دارد. "کجا دانند حال ما سبک بالان ساحل ها".
به نظر ما، منش و رفتار در دوران بعثت و بعد از آن را نبايد دو گانه گرفت و - نعوذ بالله - بگوييم موقعيت فرق مى كرده و پيامبر در آن زمان در ضعف بوده است و... ؛ براى پيامبرى كه اجازه دارد در نظام تكوين تصرف كند، اين امكان وجود داشت كه بدون ذره اى رنج ، تمام مخالفان را از سر راه بر دارد و نظام اسلامى را پديد آورد، ولى نمى خواست از اين طريق وارد شود. اين نوع سخنان ناهنجار درباره پيامبران از عدم شناخت انسان نسبت به منجيان خدايى مردم ناشی می شود. حال به فرض هم که رفتار پیامبر در دوره بعثت و زمان هجرت با هم تفاوت داشته باشد، نبايد گمان كنيم: ما، اكنون در دوره مدينه اى آن حضرت زندگى مى كنيم . جهان امروز، مانند چند قبيله در كنار هم؛ يا - به اصطلاح - همانند يك دهكده است . هر چه در كشور از قدرت و استحكام برخوردار باشيم به يقين در سال هاى اول بعثت پيامبر زندگى مى كنيم. اقتدار پيامبر تا اندازه اى در بنى هاشم و فرزندان عبدالمطلب وجود دارد؛آنهم نه همه ی فرزندان عبدالمطلب. از اينها گذشته: ما مأمور به نشر و تبليغ اسلام هستيم. اين وظيفه با خشونت و بر خورد نادرست سازگارى ندارد. روش ما به جای روش جذب دیگران به اسلام، مانند کسی ست که در میدان مبارزه با دیگران قرار دارد ولی به جای این که راه چاره یا راه گریز پیدا کند؛ در آن میان دودستی بر سر و صورت خود می زند. به جای این که بر قدرت تبلیغی خود بیافزاید، بر ناتوانی خود کمک می کند! وقتی انسان با برخورد ناشایست، کاری کرد که خانواده اش از او گریزان شدند و با او هم پیمان نگشتند، خانه را از اوپس خواهند گرفت و خانه نیز می شود جولانگاه مخالفان او که پیش تر فقط بیرون خانه بوده اند. درست همان که بر سر کلیساییان درآمد. چرا افرادی که مست قدرت شده اند به این نکته توجه ندارند.
بنابراين با توجه به وضعيت كنونى دنيا و اندك بودن ما در مقابل كثرت دشمنان كينه توز، نه تنها تمسك به اين آيات ، نابجا و گزاف نيست بلكه هنوز به مرحله و زمانى نرسيده ايم كه "وَاغلُظ عَلَيهِم"( آیه ی73 سوره توبه و آیه ی 9 تحریم) را ملاك رفتار خود با غير بگيريم تا چه برسد به خودى ها و مردم خودمان كه قدرت را به ما واگذار كرده اند.
برداشت ما اين است كه اگر - به فرض- در آن مرحله (يعنى زمان قدرت پيامبر در مدينه ) رسيده بوديم، مى بايست دوران ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى عليه آغاز مى شد. لذا بايد در برخورد با مردم و دگرانديشان (ولو به ظاهر مسلمان!) رفتارى غير از اين داشته باشيم و حتى در برخورد با هم دهكده اى هايمان نيز بايد تجديد نظر كنيم.
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:31 توسط نصــــرت الله جـــــمالي
|
تصویری از خرداد ماه 1390 - زندگینامه علمی: