13- " عدم پيروي از رهبري جامعه " ازعوامل سقوط فرادستان از فرودستان – 7
  آنچه در اين جا اهميت به سزایی دارد، جنبه ی فرمان پذيرى جامعه نسبت به اوامر رهبر آن است كه ثبات اجتماعى را پديد مى‏آورد؛ نمى گذارد تندبادهاى بحران، آن را فلج كند و تلاش دشمن را در اين باره ناکارا می کند. البته به شرط آن که پیشوای جامعه از رفتار خداپسندانه ی اسلام، تغییر روش ندهد و خود را موظف بداند رویه اش ایجاد ارتباط با مردم باشد وهمان سنت رسول الله(ص) و اهل بیت آن حضرت را سرلوح برنامه ی کاری خود قراردهد. این نکته را امیر المؤمنین به کارگزاران خود یاد آوری می کند: فَاِنَّ حَقّاًعَلَى الْوالى اَنْ لايُغَيِّرَهُ عَلى رَعِيَّتِه فَضلٌ نالَهُ؛ وَ لا طَولٌ خُصَّ بِهِ؛ وَ اَن يَزيدَهُ ما قَسَمَ اللّهُ لَهُ مِن نِعَمِهِ دُنُوّاً مِن عِبادِهِ؛ وَ عَطْفاً عَلى اِخْوانِهِ: وظیفه ی حاكم است به خاطرجایگاه برترى که پیدا کرده، و نعمتى كه به آن رسیده او را نسبت به مردم دگرگون نكند( و برتری جویی  و بد رفتاری نداشته باشد)؛ و با بهره مندی از نعمت هایی که خداوند به او داده است، بیشتر به مردم و برادران دینی خود نزدیک شود. (نهج البلاغه صبحی صالح  و فیض الاسلام نامه 50)
حضرت امیر در این نامه امور زیر را حق مردم می داند:
1 - عدم تغییر در روحیه و رفتار مردمیِ حاکم و ایجاد ارتباط نزدیک با مردم؛
2 - عدم پنهان کاری از طرف حاکم جز در مسایل جنگی؛
 3 - مشورت با مردم در امورجامعه؛
4 - حق مردم را به آنان رساندن.
 با توجه به نکته های ارایه شده، فرمان بری از رهبری امری بایسته و شایسته برای عموم مردم می شود که می فرماید:
وَ "لى" عَلَيكُمُ الطّاعَةُ، وَ أن لا تَنْكُصُوا عَن دَعوَةٍ، وَ لا تُفَرِّطُوا فى صَلاحٍ وَ اَن تَخُوضُوا الْغَمَراتِ اِلَى الْحَقِّ: و  حق من بر شما این است از من فرمان برید؛ واز فراخوانی سر باز نزنید؛ و در كارى كه به صلاح است، کوتاهی ننماييد؛ و به خاطر حق در امواج سختي ها فرو رويد. (نهج البلاغه صبحی صالح  و فیض الاسلام نامه 50)
وَ الإمَامةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ: (نهج البلاغه ی فیض الاسلام حکمت 244ص 1197) امامت نظام امت و اطاعت از رهبرى، بزرگداشت و حفظ امامت است.
 ولى اگر به جاى اطاعت و پيروى، نافرمانى و سرپيچى باشد، پيشامدهايى كه باعث پشیمانی می شود، خواهدآمد:
فَاِنَّ مَعصيةَ النّاصحِ الشَّفيق، العالِم المُجَرِّبِ تورِثُ الحَسرةَ و تُعْقِبُ النّدامة:  نافرمانى از نصيحتگر مهربان آگاه و با تجربه، بطور حتم موجب حسرت و تأسف است وپشيمانى را در پى دارد.(نهج البلاغة خطبة 35 (بعد از حكميت) ترجمه دكتر شهيدى)
  با توجه به حساسيت حضرت امير المؤمنين عليه‏السلام نسبت به اطاعت امت از امام و گوشزد نتايج شوم نافرمانى امت از امام خود، عدم پيروى به موقع از دستورها و فرامين رهبرى، جامعه را به ورطه نابودى مى كشاند. همانطور كه پیش تر نيز اشاره شد، عامل اساسى سقوط حكومت آن حضرت، عدم اطاعت مردم آن زمان در آمادگى براى دفاع از نظام مقدس اسلامى مى باشد نه شهادت آن مظلوم بزرگ بشريت و تاريخ، در محراب عبادت. عدم فرمانبرى مردم، از «عدم شناخت حق از باطل» است كه قدرت تشخيص درست حق از باطل با گذشت زمان و دسيسه‏هاى دشمن، آنان را از شناخت فرهنگ اصيل اسلام باز داشته بود.