عوامل سقوط فرادستان از فرودستان بخش اول -1
پيش نوشتار
آنچه در پيشرو داريد و از نظر شما مىگذرد، پژوهشی است درباره ی مسایل مدیریت سیاسی به نام "عوامل سقوط حكومت ها" يا نظام هاى سياسى امتها، كه در مقطع كنونى لازم است انديشهگران، برنامهريزان و صاحب نظران نظام مقدس اسلامى به آن توجه كامل داشته باشند و با دقت همه جانبه طورى ارائه طريق نمايند كه راههاى مبارزه با سقوط و فروپاشى امّت اسلام ناب محمدى صلىاللهعليهوآله در آن نهفته باشد و نگذاريم جامعه نوپاى و نوبنياد اسلامى در مسيرى گام بردارد كه نيستى و انقراض خود را در پى داشته باشد.
از ديدگاه ما هيچ پديدهاى رخ نمىدهد و وجود نمىیابد مگر اين كه داراى علل و عواملى باشد. عوامل و علت ها، زمينه ی ایجاد و هست شدن پديدهها را فراهم مىكنند. معلول ها، هميشه بر اساس يك سرى از علت ها بنا مىشوند. فروپاشی، سقوط و نابودى يك پديده يا جامعه نيز به طور طبیعی، عواملى دارند؛ همان طور كه بر پايى و پا برجایی يك جامعه بر اساس علت هایی است.
استاد شهيد، مرتضى مطهرى قدسسره نيز در كتاب "جامعه و تاريخ"، ضمن آوردن دیدگاه های ديگران می گوید:
«تصادف بر جهان حكمفرما نيست، اين نكته را مىتوان از روميان پرسيد زيرا آنان تا زمانى كه برنامهاى در فرمانروايى داشتند، با كاميابىهاى پياپى قرين بودند و چون برنامهاى ديگر در پيش گرفتند با ادبارهاى پياپى روبرو شدند. در هر نظام سلطنتى علت هايى خواه اخلاقى و خواه جسمانى در كاراست كه نظام مذكور را به اعتلا مىرساند؛ بر قرار مىدارد يا به سوى پرتگاه نابودى سوق مىدهد. همه اين پيشامدها تابع اين عللند، و اگر تصادف يك نبرد، يعنى علتى خاص، دولتى را واژگون كردهباشد يقيناً علتى كلى دركاربوده كه موجب گرديده .. تا دولت مذكور به دنبال يك نبرد از پا درآيد؛ سخن كوتاه، روند اصلى است كه موجب همه پيشامدهاى جزئى مىشود. (به نقل از كتاب "مراحل اساسى انديشه در جامعهشناسى" ص 27)
قرآن كريم تصريح مىكند كه امتها و جامعهها از آن جهت كه امت و جامعهاند (نه صرفاً افراد جامعهها) سنتها و قانونها، و اعتلاها و انحطاطها بر طبق آن سنتها و قانونها دارند. سرنوشت مشترك داشتن به معنى سنت داشتن جامعهاست.»( جامعه و تاريخ، ص 29)
شهيد سيد محمدباقر صدر نيز در كتاب "سنتهاى تاريخ در قرآن" مى گوید:
«...قرآن حادثه تاريخى را رنگ غيبى به آن نمىبخشد تا آن را از روابط ديگرش قطع كند و مستقيماً به خداى مربوط سازد. قرآن رابطه با خدا را به جاى رابطه علت و معلول نمىفهمد، بلكه سنت تاريخى را به خدا مربوط مىسازد. به اين معنى كه شكل روابط و پيوندها را به خدا نسبت مىدهد. قرآن وجود روابطى بين حوادث تاريخى اين عالم را پذيرفته ولى مىگويد اين روابط بين حوادث تاريخى تعبيرى از حكمت خدا و حسن تدبير و تقدير او در ساختمان جهان و در جولانگاه حوادث تاريخى است.( سنّتهاى تاريخ در قرآن، ترجمه سيد جمالالدين موسوى اصفهانى، ص 143 و 142) عدهاى از آيات سنتهاى تاريخى را به زبان قضيه شرطيه بيان كردهاست.. در اين قانون گفته نمىشود چه موقع شرط محقق مىگردد ولى مىگويد هرگاه شرط محقق گرديد جزا محقق خواهد شد.»( همان ص 167 و 166)
بر همين اساس در فرهنگ اسلامى براى پيشگيرى از چنين وضعيتى، ضوابط و عواملى مطرح شدهاست. ما از متون اسلامى، قرآن و نهجالبلاغه را برگزيدهايم تا بدانيم: عوامل " از میان رفتن امتها" يا "سقوط نظام هاى حاكم بر جامعهها" چيست؟
قرآن از سنتها و قوانينى كه بر احوال و رويدادها حاكمند، آنچه در مسير وحى مورد نياز بوده، آورده است و حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام كه قرآن ناطق و مفسّر كلام وحى و به راه هاى آسمان از راه هاى زمين آگاهتر و عالمتر است، در جاى جاى كلام خود به مناسبت ها، آن ها را گوش زد کردهاست. پرداختن به اين عوامل، "علاج واقعه قبل از وقوع" است و بر هر مسلمانى فرض است تا به هر شكل ممكن، مكتب حياتبخش اسلام را زنده و پابرجا نگهدارد و در اين راه گام هاى استوار و انديشمندانه بردارد.
نگارنده ترديد ندارد آن چه را به عنوان "عوامل سقوط" آورده است، "اين است و جز اين نيست"نخواهد بود. همچنين عوامل هركدام به تنهايى عامل براندازى نيستند و نمىتوانند "علت تامّه" باشند بلكه «علت مُعدّه" هستند، ممكن است هركدام با همراهى يك يا چند عامل ديگر زمینه و روند سقوط يك نظام سياسى را فراهم آورند.
اميداست اساتيد بزرگ، انديشمندان مسایل مدیریتی جامعه از حوزه و دانشگاه و خوانندگان گرامى با ارائه ديدگاههاى خود ما را در به كمال رساندن بحث يارى فرمايند.
آنچه اين طرح در بر دارد: بخش اول نسبت به واژه هاى "عوامل"، "سنت"،"انقراض" و "أُمّت" و واژه های جای گزین این دو، شناخت لغوى و يا اصطلاحى پيداكنيم . زيرا اين واژهها در نبشته ی حاضر كاربرد دارد.
در بخش دوم كه در برگیرنده ی سيزده فصل ازعوامل سقوط است، بااستفاده از قرآن و نهجالبلاغه به آن دست يافتهايم و حتى ممكن است عوامل ديگرى، مطرح باشد كه هنوز آنهارا نشناختهايم.
آنچه از همه مهمتراست، ديدگاه شگفتانگيز حضرت امير عليهالسلام نسبت به شناخت عوامل فروپاشى نظام هاى مسلط بر جامعهها و روانشناسى اجتماعى امّتها مىباشد كه نه تنها با گذشت قرنها كهنه نشده بلكه هنوز هم علماى علم الاجتماع و جامعه شناس با اين همه پيشرفتهاى علمى به تمام آن عوامل نرسيدهاند و نبايد ابن خلدون را پدر علم جامعه شناسى قلمداد كرد بلكه بايد قرآن و حضرت على عليهالسلام را اولين آگاهان مسائل علم الاجتماع دانست و به يقين ديدگاه حضرت امير عليهالسلام براى هميشه جديد و مطرح خواهدبود زيرا در وصيت آن رهبر فرزانه عالم بشريت به فرزندش امام حسن عليهالسلام فرمود: «پسرم! اگرچه با پيشينيان زندگى نكردهام ولى آنقدر در كردارشان به دقت نظر كردهام، در تاريخ و اخبار آنان انديشيدهام و در آثارشان سير نموده و گشتهام تااينكه يكى از آنان شدهام ... بنابراين اعمال سره را از ناسره و بهرهگير را از ضرر زا شناختهام.»( نهجالبلاغه فيض السلام و صبحى صالح، نامه 31).
بنا بر این در شناخت امتهاى گذشته، احدى مانند آن حضرت سيرنكرده و چنين ادعايى نمىتواند داشته باشد.
شايان توجّه است: اگر درباره ی انقراض امّت هاى گذشته بحث كردهايم، فقط منظور نابودى همان هاست و الاّ هستند امّتهايى كه به عنوان جزئى از جامعه بشرى، حيات چندين هزار ساله دارند و آنچه دچار تغيير و دگرگونى شده، نظام حاكم بر آن جامعه ها بوده است.
در پايان لازم به ياد آورىاست براى ترجمه ی آيات علاوه بر برداشت شخصى با كمك كتب لغت و تفسير، به قرانهاى ترجمه ی: مرحوم قمشهاى، مرحوم معزّى، مكارم شيرازى، فولادوند، مجتبوی، بهرام پور مراجعه شدهاست. براى ترجمه روايات مذكور از ترجمه نهج البلاغه موضوعى اسماعيل تاجبخش و بعد به ترتيب از ترجمه مرحوم فيض الاسلام و دكتر شهيدى استفاده شده و بیشتر نظر خود را در ترجمه با مراجعه به كتب لغت اعمال كردهام.
اولین نوشته ی كتاب حاضر، جزوه ای بود با نام " علل سقوط جامعه در نهج البلاغه" به سال 1369؛ که در بهمن ماه 1371 کیهان آن را طی چند شماره با همین نام به چاپ رساند سپس گسترش آن پاياننامهى دورهى كارشناسىارشد دانشكده اصولالدين قم، با نام "عواملانقراض امّتها در قرآن و نهجالبلاغه" در سال 1377گردید كه باكسب نمره عالى پذيرفته شد. بعد از آن با تغییراندکی "عوامل سقوط حكومتها" نام گرفت و در سال 1378به چاپ رسید. اکنون با ویرایش مجدد، تقدیم دوست داران این موضوع می شود.
آنچه در پيشرو داريد و از نظر شما مىگذرد، پژوهشی است درباره ی مسایل مدیریت سیاسی به نام "عوامل سقوط حكومت ها" يا نظام هاى سياسى امتها، كه در مقطع كنونى لازم است انديشهگران، برنامهريزان و صاحب نظران نظام مقدس اسلامى به آن توجه كامل داشته باشند و با دقت همه جانبه طورى ارائه طريق نمايند كه راههاى مبارزه با سقوط و فروپاشى امّت اسلام ناب محمدى صلىاللهعليهوآله در آن نهفته باشد و نگذاريم جامعه نوپاى و نوبنياد اسلامى در مسيرى گام بردارد كه نيستى و انقراض خود را در پى داشته باشد.
از ديدگاه ما هيچ پديدهاى رخ نمىدهد و وجود نمىیابد مگر اين كه داراى علل و عواملى باشد. عوامل و علت ها، زمينه ی ایجاد و هست شدن پديدهها را فراهم مىكنند. معلول ها، هميشه بر اساس يك سرى از علت ها بنا مىشوند. فروپاشی، سقوط و نابودى يك پديده يا جامعه نيز به طور طبیعی، عواملى دارند؛ همان طور كه بر پايى و پا برجایی يك جامعه بر اساس علت هایی است.
استاد شهيد، مرتضى مطهرى قدسسره نيز در كتاب "جامعه و تاريخ"، ضمن آوردن دیدگاه های ديگران می گوید:
«تصادف بر جهان حكمفرما نيست، اين نكته را مىتوان از روميان پرسيد زيرا آنان تا زمانى كه برنامهاى در فرمانروايى داشتند، با كاميابىهاى پياپى قرين بودند و چون برنامهاى ديگر در پيش گرفتند با ادبارهاى پياپى روبرو شدند. در هر نظام سلطنتى علت هايى خواه اخلاقى و خواه جسمانى در كاراست كه نظام مذكور را به اعتلا مىرساند؛ بر قرار مىدارد يا به سوى پرتگاه نابودى سوق مىدهد. همه اين پيشامدها تابع اين عللند، و اگر تصادف يك نبرد، يعنى علتى خاص، دولتى را واژگون كردهباشد يقيناً علتى كلى دركاربوده كه موجب گرديده .. تا دولت مذكور به دنبال يك نبرد از پا درآيد؛ سخن كوتاه، روند اصلى است كه موجب همه پيشامدهاى جزئى مىشود. (به نقل از كتاب "مراحل اساسى انديشه در جامعهشناسى" ص 27)
قرآن كريم تصريح مىكند كه امتها و جامعهها از آن جهت كه امت و جامعهاند (نه صرفاً افراد جامعهها) سنتها و قانونها، و اعتلاها و انحطاطها بر طبق آن سنتها و قانونها دارند. سرنوشت مشترك داشتن به معنى سنت داشتن جامعهاست.»( جامعه و تاريخ، ص 29)
شهيد سيد محمدباقر صدر نيز در كتاب "سنتهاى تاريخ در قرآن" مى گوید:
«...قرآن حادثه تاريخى را رنگ غيبى به آن نمىبخشد تا آن را از روابط ديگرش قطع كند و مستقيماً به خداى مربوط سازد. قرآن رابطه با خدا را به جاى رابطه علت و معلول نمىفهمد، بلكه سنت تاريخى را به خدا مربوط مىسازد. به اين معنى كه شكل روابط و پيوندها را به خدا نسبت مىدهد. قرآن وجود روابطى بين حوادث تاريخى اين عالم را پذيرفته ولى مىگويد اين روابط بين حوادث تاريخى تعبيرى از حكمت خدا و حسن تدبير و تقدير او در ساختمان جهان و در جولانگاه حوادث تاريخى است.( سنّتهاى تاريخ در قرآن، ترجمه سيد جمالالدين موسوى اصفهانى، ص 143 و 142) عدهاى از آيات سنتهاى تاريخى را به زبان قضيه شرطيه بيان كردهاست.. در اين قانون گفته نمىشود چه موقع شرط محقق مىگردد ولى مىگويد هرگاه شرط محقق گرديد جزا محقق خواهد شد.»( همان ص 167 و 166)
بر همين اساس در فرهنگ اسلامى براى پيشگيرى از چنين وضعيتى، ضوابط و عواملى مطرح شدهاست. ما از متون اسلامى، قرآن و نهجالبلاغه را برگزيدهايم تا بدانيم: عوامل " از میان رفتن امتها" يا "سقوط نظام هاى حاكم بر جامعهها" چيست؟
قرآن از سنتها و قوانينى كه بر احوال و رويدادها حاكمند، آنچه در مسير وحى مورد نياز بوده، آورده است و حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام كه قرآن ناطق و مفسّر كلام وحى و به راه هاى آسمان از راه هاى زمين آگاهتر و عالمتر است، در جاى جاى كلام خود به مناسبت ها، آن ها را گوش زد کردهاست. پرداختن به اين عوامل، "علاج واقعه قبل از وقوع" است و بر هر مسلمانى فرض است تا به هر شكل ممكن، مكتب حياتبخش اسلام را زنده و پابرجا نگهدارد و در اين راه گام هاى استوار و انديشمندانه بردارد.
نگارنده ترديد ندارد آن چه را به عنوان "عوامل سقوط" آورده است، "اين است و جز اين نيست"نخواهد بود. همچنين عوامل هركدام به تنهايى عامل براندازى نيستند و نمىتوانند "علت تامّه" باشند بلكه «علت مُعدّه" هستند، ممكن است هركدام با همراهى يك يا چند عامل ديگر زمینه و روند سقوط يك نظام سياسى را فراهم آورند.
اميداست اساتيد بزرگ، انديشمندان مسایل مدیریتی جامعه از حوزه و دانشگاه و خوانندگان گرامى با ارائه ديدگاههاى خود ما را در به كمال رساندن بحث يارى فرمايند.
آنچه اين طرح در بر دارد: بخش اول نسبت به واژه هاى "عوامل"، "سنت"،"انقراض" و "أُمّت" و واژه های جای گزین این دو، شناخت لغوى و يا اصطلاحى پيداكنيم . زيرا اين واژهها در نبشته ی حاضر كاربرد دارد.
در بخش دوم كه در برگیرنده ی سيزده فصل ازعوامل سقوط است، بااستفاده از قرآن و نهجالبلاغه به آن دست يافتهايم و حتى ممكن است عوامل ديگرى، مطرح باشد كه هنوز آنهارا نشناختهايم.
آنچه از همه مهمتراست، ديدگاه شگفتانگيز حضرت امير عليهالسلام نسبت به شناخت عوامل فروپاشى نظام هاى مسلط بر جامعهها و روانشناسى اجتماعى امّتها مىباشد كه نه تنها با گذشت قرنها كهنه نشده بلكه هنوز هم علماى علم الاجتماع و جامعه شناس با اين همه پيشرفتهاى علمى به تمام آن عوامل نرسيدهاند و نبايد ابن خلدون را پدر علم جامعه شناسى قلمداد كرد بلكه بايد قرآن و حضرت على عليهالسلام را اولين آگاهان مسائل علم الاجتماع دانست و به يقين ديدگاه حضرت امير عليهالسلام براى هميشه جديد و مطرح خواهدبود زيرا در وصيت آن رهبر فرزانه عالم بشريت به فرزندش امام حسن عليهالسلام فرمود: «پسرم! اگرچه با پيشينيان زندگى نكردهام ولى آنقدر در كردارشان به دقت نظر كردهام، در تاريخ و اخبار آنان انديشيدهام و در آثارشان سير نموده و گشتهام تااينكه يكى از آنان شدهام ... بنابراين اعمال سره را از ناسره و بهرهگير را از ضرر زا شناختهام.»( نهجالبلاغه فيض السلام و صبحى صالح، نامه 31).
بنا بر این در شناخت امتهاى گذشته، احدى مانند آن حضرت سيرنكرده و چنين ادعايى نمىتواند داشته باشد.
شايان توجّه است: اگر درباره ی انقراض امّت هاى گذشته بحث كردهايم، فقط منظور نابودى همان هاست و الاّ هستند امّتهايى كه به عنوان جزئى از جامعه بشرى، حيات چندين هزار ساله دارند و آنچه دچار تغيير و دگرگونى شده، نظام حاكم بر آن جامعه ها بوده است.
در پايان لازم به ياد آورىاست براى ترجمه ی آيات علاوه بر برداشت شخصى با كمك كتب لغت و تفسير، به قرانهاى ترجمه ی: مرحوم قمشهاى، مرحوم معزّى، مكارم شيرازى، فولادوند، مجتبوی، بهرام پور مراجعه شدهاست. براى ترجمه روايات مذكور از ترجمه نهج البلاغه موضوعى اسماعيل تاجبخش و بعد به ترتيب از ترجمه مرحوم فيض الاسلام و دكتر شهيدى استفاده شده و بیشتر نظر خود را در ترجمه با مراجعه به كتب لغت اعمال كردهام.
اولین نوشته ی كتاب حاضر، جزوه ای بود با نام " علل سقوط جامعه در نهج البلاغه" به سال 1369؛ که در بهمن ماه 1371 کیهان آن را طی چند شماره با همین نام به چاپ رساند سپس گسترش آن پاياننامهى دورهى كارشناسىارشد دانشكده اصولالدين قم، با نام "عواملانقراض امّتها در قرآن و نهجالبلاغه" در سال 1377گردید كه باكسب نمره عالى پذيرفته شد. بعد از آن با تغییراندکی "عوامل سقوط حكومتها" نام گرفت و در سال 1378به چاپ رسید. اکنون با ویرایش مجدد، تقدیم دوست داران این موضوع می شود.
+ نوشته شده در سه شنبه دهم دی ۱۳۹۲ ساعت 23:11 توسط نصــــرت الله جـــــمالي
|
تصویری از خرداد ماه 1390 - زندگینامه علمی: