عوامل سقوط فرادستان از فرودستان بخش اول-4
عوامل سقوط فرادستان از فرودستان بخش اول-4
برداشت:
بنابراين تا اينجا برداشت مىشود: اگر امت براى انسان ها يا مجموعه از افراد بشر و غير انسان بهكار مىرود، اين نيست كه مردمي از لحاظ ويژگي زمانى و مكانى و اعتقادى در يك جهت و يك سو حركت كنند به عبارت ديگر اگر به همه مردم ، "امت" مىگويند، لازم نيست همه خداگرا و يکتا پرست باشند، يا همه آنان در يك سرزمين و در يك برهه از زمان باشند بلكه يك مشخصه براى كاربرد امّت كفايت مىكند. احتمال دارد يك امت شامل چند نسل باشد و از زمان ظهور يك پيامبر تا پيامبر بعدى چند نسل آنان را در برگيرد و شايد در يك نقطهاى از زمين ساكن نباشند در مناطق مختلف بر اثر عواملى مسكن گزينند. امت يهود يا قوم موسى از زمان حضرت موسى عليهالسلام تا زمان پيامبر بعدى و بعد از آن ادامه داشتهاند و در يك سرزمين هم ساكن نبودهاند. از يك نگاه همه يك امّتاند و از جهت ديگر كه به قبيله هاي كوچكتر تقسيم شدهاند، امّتهايى هستند. همانند آيه 48 هود كه همراهان نوح، را امّتها شمردهاست. قرآن درباره قوم موسى نيز مىفرمايد: وَ قَطَّعناهمُ اثْنَتا عَشَرَةَ اَسْباطاً اُمَماً...:( اعراف/160) ما آنان را به دوازده طايفه از فرزندان يعقوب تقسيم كرديم كه هر يك امتى بودند. يعنى تقسيم امتى به امتهاى كوچكتر كه همه نيز در يك زمان مىزيستهاند. چند آيه ي بعد در همين سوره: وَ قَطَّعناهُمْ فى¨ الارضِ أُمَماً منهمُ الصّالحون و منهم دُونَ ذلك... :( اعراف/168) و آنان را ـ يعنى همان هايى كه از نسل همين فرزندان بنىاسرائيل بودند در زمين پخش كرديم كه امّتهايى شدند. از آن گروهي درستكارانى شدند و تعدادى نيز غير از آن.
پس: يك امت بزرگ بنىاسرائيل به امتهاى دوازده گانه قطعه قطعه شد و سپس به امتهاى بعدى تقسيم شدند. هم امتي نيک کردار و هم امتي بدکردار. از آيه ي: وَ مِن قَومِ موسىٰ اُمَّةٌ يَهدونَ بِالحَقِّ...:(اعراف/159) «از قوم موسى امّتى بودند كه به حق هدايت مىكردند»، اين نكته را برداشت مىكنيم.
روشن شد: واژه ي امت فراگير است، كاربردي بيرون از زمان و مكان دارد همچنين افراد و جمعيتى در يك مقطع زمانى و مكانى را نيز در بر دارد؛ قصد و هدف در اين نوع كاربرد به طور مشترك نيز تا حدودى منظور شده است (همانطور كه قبلا گفته شد نِسبى است)؛ مثلاً امت يهود از اين جهت كه موسى پيامبرشان است، از آغاز تاكنون يك امت هستند ؛ از اين جهت كه در سرزمينهاى مختلف زندگى مىكنند، امتها محسوب مىشوند و از جهت زمانى نيز در طول تاريخ به جامعههايى تقسيم شدهاند كه آنان نيز هر يك، امت به حساب آمدهاند.
جوامع اسلامى از اين جهت كه همه مسلمانند يك امت اسلامى به حساب مىآيند و از اين جهت كه به نژادهاى مختلف تقسيم مىشوند ديگر يك امت نيستند، با جهت اشتراكى ديگر يا با مشخصه ديگرى به آنها امت مىگويند؛ مثلاً امت عرب، امت فارس، و...
مىشود گفت: درباره ي كاربرد قرآنى "امت" غير از معناى اصلى به عنوان يك جامعه فقط آنچه ملاك قرار مىگيرد، يك مشخّصه خواهد بود تا بتوان افرادى را به عنوان امت به حساب آورد حتى اگر يك خانواده يا يك دسته از مردم باشد. حال، يا مشخصه مشترك افراد، نَسَبى و قبيله گى، زمانى، مكانى، عقيدتى و يا شغلى است و لازم نيست همه ي اين مشخصهها يك جا جمع شوند. اگر هم يک جا جمع شد، باز بيرون از واژه"امّت" نخواهند بود و قرآن براى هر يك از آنها اين واژه را"اصطلاح» كردهاست. اما آن جايى كه لفظ امت به زمان محدودى بر مىگردد، در آيه 45 سوره يوسف و 8 هود آمد؛ يعنى به عنوان وسيله ي سنجش زمان بكار رفته است، چيزى همانند مقدار زمانى كه نسلى از مردم زندگى كنند. البته به اندازه يك دوره از حيات يك امت نبوده است. به آيات قبل از آيه مذكور که در بالا آمد دقت شود:
يوسف به همبندش كه گمان برد آزاد مىشود، فرمود: نزد صاحبت مرا بياد آور. شيطان هم كارى كرد كه او سفارش يوسف را فراموش كند. لذا چند سالى يوسف بعد از آزادى رفيقش در زندان ماند. قرآن اصطلاح "بِضعَ سِنين: چند سال" يعنى زير ده سال را بكار مىبرد و در آيه 45 كه مىگويد: بعدَ اُمَّةٍ يعنى چند سال بعد: "بِضعَ سنين". منظور اين است كه امت اصطلاح ديگرى براى آن شد. لذا به اندازه دوران حيات يك امت نيست و احتمال ديگر اين كه "بِضعَ سنين" هم براى حضرت يوسف يك عمر طول كشيده و هم براى رفيق او، كه شايد به ذهنش آمده: «آه! چند سال است كه يوسف گفته مرا فراموش نكن...» زمان طولانى، به طور ذهنى و خيالى به اندازه عمر يك امّت به حساب آمده است. البته نكته ي اول قانع كننده تر است، در آيه 8 سوره هود كه امّت بمعناى حين يا محدودهاى از زمان بكار رفته آنهم بطور شمارش شده يعنى تعداد زمانى؛ به عبارت ديگر اوقاتى چند؛ باز مشاهده مىكنيم در اين جا به اندازه عمر يك امت محسوب نشده است.
آيه 23ي سوره ي زخرف كه يك روش اعتقادى يا دين و شريعت را مىرساند، قابل توجيه به معناى امت به عنوان گروهى از مردم نيست.
اما آيه 120ي سوره ي نحل كه حضرت ابراهيم را امّت قلمداد كرده، به نظر ما معناى اصلى امت يعنى «بنيان هدفدار» لحاظ شده است. چون آن پيامبر مبارزهاى با بت پرستى را آغاز كرد كه تا قبل از آن سابقه نداشته و در حقيقت پايه گذار مكتب توحيد است و بناى جامعهاى را ايجاد كرد كه در حقيقت خود بنيان آن بود. به همين جهت در آيه ي 123 همين سوره ي تأكيد بر پيروى از روش: "ملّة" ابراهيماست. فقط يك نكته درباره آيه ي 45 سوره يوسف و 8 سوره هود و آيه 23 سوره زخرف مىماند كه وجه اشتراك را براى پيوند با معناى امت به عنوان مجموعهاى از افراد يا گروهى از مردم را پيدا كنيم و آن عبارت است از اينكه بگوييم بر اساس دلالت "تضمّنى" يا "تسميه ي جزء به كل" است. بدين علت به "دورهاى از زمان" و "روش و دين"، امت گفته مىشود كه هيچ گروه و دستهاى از مردم به عنوان امت بيرون از زمان نيستند و هيچ جامعهاى بدون شريعت و عقيده نمىشود تصور كرد. در نتيجه به دورهاى از زمان و روش و عقيده نيز امت مىگوييم.
برداشتى كه تا كنون از بيان مطالب فوق به دست مي آيد، بيش از چهار معنا براى واژه امت در قرآن پيدا نكرديم:
1 ـ بنيان هدفدار.
2 ـ جامعه و جماعتى از مردم يا جانداران ـ با توضيحى كه داده شد ـ.
3 ـ دوران و برهه اي از زمان
4 ـ دين و شريعت به معناى عام آن.
به نظراين ناچيز: چون "امت" از لفظ "أمّ" گرفته شده كه معناى اصلىاش "بنيانهدفدار" است، سه معناي ديگر از جهتى با آن وجه مشتركى دارد و آن عبارت است از اين كه: هركدام به نوبه ي خود يك نوع اساس و بنيان هسنمد. لذا با«بنيان هدفدار» ازلحاظ لفظ مشترك است و مى توان گفت شايد به طور مجاز براى آن سه در قرآن بكار رفته است.
برداشت:
بنابراين تا اينجا برداشت مىشود: اگر امت براى انسان ها يا مجموعه از افراد بشر و غير انسان بهكار مىرود، اين نيست كه مردمي از لحاظ ويژگي زمانى و مكانى و اعتقادى در يك جهت و يك سو حركت كنند به عبارت ديگر اگر به همه مردم ، "امت" مىگويند، لازم نيست همه خداگرا و يکتا پرست باشند، يا همه آنان در يك سرزمين و در يك برهه از زمان باشند بلكه يك مشخصه براى كاربرد امّت كفايت مىكند. احتمال دارد يك امت شامل چند نسل باشد و از زمان ظهور يك پيامبر تا پيامبر بعدى چند نسل آنان را در برگيرد و شايد در يك نقطهاى از زمين ساكن نباشند در مناطق مختلف بر اثر عواملى مسكن گزينند. امت يهود يا قوم موسى از زمان حضرت موسى عليهالسلام تا زمان پيامبر بعدى و بعد از آن ادامه داشتهاند و در يك سرزمين هم ساكن نبودهاند. از يك نگاه همه يك امّتاند و از جهت ديگر كه به قبيله هاي كوچكتر تقسيم شدهاند، امّتهايى هستند. همانند آيه 48 هود كه همراهان نوح، را امّتها شمردهاست. قرآن درباره قوم موسى نيز مىفرمايد: وَ قَطَّعناهمُ اثْنَتا عَشَرَةَ اَسْباطاً اُمَماً...:( اعراف/160) ما آنان را به دوازده طايفه از فرزندان يعقوب تقسيم كرديم كه هر يك امتى بودند. يعنى تقسيم امتى به امتهاى كوچكتر كه همه نيز در يك زمان مىزيستهاند. چند آيه ي بعد در همين سوره: وَ قَطَّعناهُمْ فى¨ الارضِ أُمَماً منهمُ الصّالحون و منهم دُونَ ذلك... :( اعراف/168) و آنان را ـ يعنى همان هايى كه از نسل همين فرزندان بنىاسرائيل بودند در زمين پخش كرديم كه امّتهايى شدند. از آن گروهي درستكارانى شدند و تعدادى نيز غير از آن.
پس: يك امت بزرگ بنىاسرائيل به امتهاى دوازده گانه قطعه قطعه شد و سپس به امتهاى بعدى تقسيم شدند. هم امتي نيک کردار و هم امتي بدکردار. از آيه ي: وَ مِن قَومِ موسىٰ اُمَّةٌ يَهدونَ بِالحَقِّ...:(اعراف/159) «از قوم موسى امّتى بودند كه به حق هدايت مىكردند»، اين نكته را برداشت مىكنيم.
روشن شد: واژه ي امت فراگير است، كاربردي بيرون از زمان و مكان دارد همچنين افراد و جمعيتى در يك مقطع زمانى و مكانى را نيز در بر دارد؛ قصد و هدف در اين نوع كاربرد به طور مشترك نيز تا حدودى منظور شده است (همانطور كه قبلا گفته شد نِسبى است)؛ مثلاً امت يهود از اين جهت كه موسى پيامبرشان است، از آغاز تاكنون يك امت هستند ؛ از اين جهت كه در سرزمينهاى مختلف زندگى مىكنند، امتها محسوب مىشوند و از جهت زمانى نيز در طول تاريخ به جامعههايى تقسيم شدهاند كه آنان نيز هر يك، امت به حساب آمدهاند.
جوامع اسلامى از اين جهت كه همه مسلمانند يك امت اسلامى به حساب مىآيند و از اين جهت كه به نژادهاى مختلف تقسيم مىشوند ديگر يك امت نيستند، با جهت اشتراكى ديگر يا با مشخصه ديگرى به آنها امت مىگويند؛ مثلاً امت عرب، امت فارس، و...
مىشود گفت: درباره ي كاربرد قرآنى "امت" غير از معناى اصلى به عنوان يك جامعه فقط آنچه ملاك قرار مىگيرد، يك مشخّصه خواهد بود تا بتوان افرادى را به عنوان امت به حساب آورد حتى اگر يك خانواده يا يك دسته از مردم باشد. حال، يا مشخصه مشترك افراد، نَسَبى و قبيله گى، زمانى، مكانى، عقيدتى و يا شغلى است و لازم نيست همه ي اين مشخصهها يك جا جمع شوند. اگر هم يک جا جمع شد، باز بيرون از واژه"امّت" نخواهند بود و قرآن براى هر يك از آنها اين واژه را"اصطلاح» كردهاست. اما آن جايى كه لفظ امت به زمان محدودى بر مىگردد، در آيه 45 سوره يوسف و 8 هود آمد؛ يعنى به عنوان وسيله ي سنجش زمان بكار رفته است، چيزى همانند مقدار زمانى كه نسلى از مردم زندگى كنند. البته به اندازه يك دوره از حيات يك امت نبوده است. به آيات قبل از آيه مذكور که در بالا آمد دقت شود:
يوسف به همبندش كه گمان برد آزاد مىشود، فرمود: نزد صاحبت مرا بياد آور. شيطان هم كارى كرد كه او سفارش يوسف را فراموش كند. لذا چند سالى يوسف بعد از آزادى رفيقش در زندان ماند. قرآن اصطلاح "بِضعَ سِنين: چند سال" يعنى زير ده سال را بكار مىبرد و در آيه 45 كه مىگويد: بعدَ اُمَّةٍ يعنى چند سال بعد: "بِضعَ سنين". منظور اين است كه امت اصطلاح ديگرى براى آن شد. لذا به اندازه دوران حيات يك امت نيست و احتمال ديگر اين كه "بِضعَ سنين" هم براى حضرت يوسف يك عمر طول كشيده و هم براى رفيق او، كه شايد به ذهنش آمده: «آه! چند سال است كه يوسف گفته مرا فراموش نكن...» زمان طولانى، به طور ذهنى و خيالى به اندازه عمر يك امّت به حساب آمده است. البته نكته ي اول قانع كننده تر است، در آيه 8 سوره هود كه امّت بمعناى حين يا محدودهاى از زمان بكار رفته آنهم بطور شمارش شده يعنى تعداد زمانى؛ به عبارت ديگر اوقاتى چند؛ باز مشاهده مىكنيم در اين جا به اندازه عمر يك امت محسوب نشده است.
آيه 23ي سوره ي زخرف كه يك روش اعتقادى يا دين و شريعت را مىرساند، قابل توجيه به معناى امت به عنوان گروهى از مردم نيست.
اما آيه 120ي سوره ي نحل كه حضرت ابراهيم را امّت قلمداد كرده، به نظر ما معناى اصلى امت يعنى «بنيان هدفدار» لحاظ شده است. چون آن پيامبر مبارزهاى با بت پرستى را آغاز كرد كه تا قبل از آن سابقه نداشته و در حقيقت پايه گذار مكتب توحيد است و بناى جامعهاى را ايجاد كرد كه در حقيقت خود بنيان آن بود. به همين جهت در آيه ي 123 همين سوره ي تأكيد بر پيروى از روش: "ملّة" ابراهيماست. فقط يك نكته درباره آيه ي 45 سوره يوسف و 8 سوره هود و آيه 23 سوره زخرف مىماند كه وجه اشتراك را براى پيوند با معناى امت به عنوان مجموعهاى از افراد يا گروهى از مردم را پيدا كنيم و آن عبارت است از اينكه بگوييم بر اساس دلالت "تضمّنى" يا "تسميه ي جزء به كل" است. بدين علت به "دورهاى از زمان" و "روش و دين"، امت گفته مىشود كه هيچ گروه و دستهاى از مردم به عنوان امت بيرون از زمان نيستند و هيچ جامعهاى بدون شريعت و عقيده نمىشود تصور كرد. در نتيجه به دورهاى از زمان و روش و عقيده نيز امت مىگوييم.
برداشتى كه تا كنون از بيان مطالب فوق به دست مي آيد، بيش از چهار معنا براى واژه امت در قرآن پيدا نكرديم:
1 ـ بنيان هدفدار.
2 ـ جامعه و جماعتى از مردم يا جانداران ـ با توضيحى كه داده شد ـ.
3 ـ دوران و برهه اي از زمان
4 ـ دين و شريعت به معناى عام آن.
به نظراين ناچيز: چون "امت" از لفظ "أمّ" گرفته شده كه معناى اصلىاش "بنيانهدفدار" است، سه معناي ديگر از جهتى با آن وجه مشتركى دارد و آن عبارت است از اين كه: هركدام به نوبه ي خود يك نوع اساس و بنيان هسنمد. لذا با«بنيان هدفدار» ازلحاظ لفظ مشترك است و مى توان گفت شايد به طور مجاز براى آن سه در قرآن بكار رفته است.
اما نظر مفسران:
به طور خلاصه از مجموع آيات مذكور و مانند آن، امّت را مفسران در معانى ذيل بهكار بردهاند: "دين يا روش"؛ "برهه اى از زمان"؛ "گروهى كه در انجام كارى مشترك هستند يا در امرى اتحاد دارند"؛ "يك فرد كه مى تواند پيشوا يا راهنما و معلم باشد، يا قائم مقام جمعيتى گردد"؛ "جمعيت و گروه و جامعه، چه انسانى و چه غير انسانى"؛ "اتفاق بر مذهب فطرى"؛ "زمان طولانى" - " به تنهايى جماعتى بودن"؛ "گروهى از علما، اهل بيت پيامبر (ص)، بهترين دينداران"؛ "انسان بى بَديل و بى نظير"
از بين آنچه نظرعموم مفسران است فقط اين سه معناي پاياني با نظر حقيرفرق دارد.
+ نوشته شده در یکشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۲ ساعت 13:19 توسط نصــــرت الله جـــــمالي
|
تصویری از خرداد ماه 1390 - زندگینامه علمی: