125. مادر عادت! ( حکايت هاي ملا جمال)
125. مادر عادت! ( حکايت هاي ملا جمال)
دوستم در صحبت هايش از جرياني که در يکي از مناطق تويسرکان به نام سرکان اتفاق افتاده بود، گفت: در ايام گذشته يک نفر براي کارگري نزد خانواده اي رفته بود. همان شبي را که آنجا کار کرد در خانه ميزبان به استراحت پرداخت. خانم خانه وارد اتاق او شد که براي خواب دراز کشيده بود ولي فقط با شرت خوابيده بود و بدنش پيدا بود. خانم با ديدن اين جريان داد و هوارش در آمد. که اين چه وضعي ست. مرد لحاف را روي خود کشيد. از اتفاق مرد خانه نيز در منزل حضور نداشت. زن رفت و يکي از ريش سفيدان را آورد که ببينيد اين چه وضعي ست؟ مرد مهمان گفت، من گفتم " مادر عادت "! ولي مادر توجه نکرد. يعني گفتم مادر اين عادت من است که شب در بسترم لخت مي خوابم! اين عبارت اکنون رايج شده ي دهن به دهن مردم است که در وقت لازم از آن اسشتفاده کرده و تکيه کلامشان شده است، "مادرعادت "!
تصویری از خرداد ماه 1390 - زندگینامه علمی: